خطر انقراض یوزپلنگ ایرانی تا پنج سال دیگر؛ محیط‌ زیستی‌ها در زندان

دولت‌های جمهوری اسلامی با اقدام‌های غیراصولی گونه‌های در معرض خطر را به انقراض نزدیک کردند

تصویر «ایران»، یوزپلنگ ماده‌ای که در شرایط اسارت نگهداری می‌شود‌ــ رسانه‌های اجتماعی

پس از انتشار خبرهایی مبنی بر اینکه سازمان حفاظت محیط‌ زیست قصد دارد یک یوزپلنگ دیگر را به منظور تکثیر در شرایط اسارت، زنده‌گیری کند، فعالان حیات‌ وحش با یادآوری سرنوشت «ایران» و «پیروز»، درباره پیامدهای نگهداری یوزها در اسارت ابراز نگرانی کردند.

سازمان حفاظت محیط‌ زیست هم ابتدا با صدور اطلاعیه‌ای، اعلام کرد برای زنده‌گیری هیچ‌یک از یوزها قصدی ندارد اما پس از آن، حسن اکبری، معاون تنوع زیستی سازمان محیط‌ زیست، ضمن دفاع از عملکرد این سازمان، از اقدام‌هایی چون تولیدمثل در اسارت دفاع کرد و گفت برای نجات یوز ایرانی فقط چهار تا پنج سال فرصت مانده است.

این مقام دولتی «ضعیف بودن جمعیت پایه یوز، تعداد محدود خانواده‌ها، محدود بودن تعداد یوزهای نر، ضعف ژنتیکی و تصادف‌های جاده‌ای» را از جمله عوامل موثر در انقراض یوز ایرانی دانست. او با نسبت دادن تمام فعالیت‌های مرتبط با محافظت از نسل یوزهای ایرانی به دولت رئیسی، مدعی شد: «از حدود دو سال پیش، ایجاد شبکه‌ای از زیستگاه‌ها برای تقویت حفاظت یوزپلنگ آسیایی در زیستگاه‌های طبیعی آغاز شد.»

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

معاون سازمان محیط‌ زیست با بیان اینکه بقای یوز ایرانی در محدوده ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار هکتاری ممکن است، گفت یوزهایی که متولد می‌شوند، به زیستگاه‌های متعدد نیاز دارند و این زیستگاه‌ها باید به صورت شبکه به هم متصل باشند.

از مجموع گفت‌وگوی حسن اکبری با خبرگزاری مهر چنین برمی‌آید که سازمان حفاظت‌ محیط‌ زیست در قالب برنامه‌هایی از جمله گسترش زیستگاه‌ها و انتقال شماری از یوزها به این زیستگاه‌ها، افزایش جمعیت طعمه‌ها و برنامه‌های دیگری مانند نگهداری در اسارت قصد دارد یوزپلنگ ایرانی را از خطر انقراض نجات دهد.

اما در سوی دیگر این ماجرا، کنشگران محیط‌ زیست و حیات‌ وحش ایستاده‌اند که هشدار می‌دهند دخالت‌های انسانی، شرایط غیراصولی نگهداری در اسارت، شکار و ناامن بودن جاده‌ها عواملی‌اند که خطر انقراض یوز ایرانی را سرعت داده‌اند.

روزنامه محیط‌ زیستی پیام ما، روز ۲۴ آذر با استناد به «برخی شنیده‌ها»، خبر داد که اداره کل حفاظت محیط‌ زیست سمنان قصد دارد به قصد تکثیر در اسارت، یک یوزپلنگ نر پارک ملی توران را زنده‌گیری کند.

این یوزپلنگ نر «فراز» نام دارد و حدودا هفت ساله است. زمزمه زنده‌گیری این یوز نر در حالی شنیده شد که تجربه زنده‌گیری «فیروز» و نگهداری او در شرایط اسارت برای ایرانیان به خاطره‌ای تلخ تبدیل شد. نتیجه جفت‌گیری «فیروز» و «ایران» در شرایط اسارت، تولد سه توله یوز نر با عمل سزارین بود که دو تای آن‌ها پس از تولد جان باختند. پیروز هم پس از ماه‌ها مقاومت در نهایت جانش را از دست داد. سرنوشت «ایران» هم که در پی جراحی سزارین به‌شدت آسیب دیده بود، در هاله‌ای از ابهام فرو رفت.

زمستان ۱۴۰۱، پس از اینکه زمزمه‌هایی شنیده شد مبنی بر اینکه «ایران» دیگر نمی‌تواند باردار شود، علی سلاجقه، رئیس سازمان حفاظت محیط‌ زیست، ادعا کرد که این یوز ماده دوباره باردار شده است؛ اما اردیبهشت ۱۴۰۲ در حالی که همه منتظر وضع حمل «ایران» بودند، خبر رسید که او اصلا باردار نبود.

داده‌های آماری سازمان حفاظت محیط‌ زیست نشان می‌دهد که طی ۱۰ سال گذشته، بیش از ۱۰ یوز در جاده سمنان و ۲۰ یوز در کل جاده‌های ایران در اثر تصادف رانندگی جان باخته‌اند. یوزهای ایرانی حتی اگر از تصادف‌های رانندگی هم جان سالم به در ببرند، با ادعای «تکثیر در اسارت» به مسلخ برده می‌شوند.

به گفته کنشگران حیات‌ وحش، نگهداری نامناسب گونه‌های در معرض خطر در شرایط اسارت نه‌ تنها به تکثیر آن‌ها نمی‌انجامد، بلکه خطر انقراضشان را هم به همراه دارد. این وضعیت فقط به یوز ایرانی محدود نیست و دیگر گونه‌های جانوری در معرض خطر را هم شامل می‌شود.

سازمان حفاظت محیط‌ زیست سال ۱۳۹۲ در گزارشی اعلام کرد که دست‌کم ۷۴ گونه حیات‌وحش ایران در فهرست قرمز اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت قرار گرفته‌اند. حالا با گذشت حدود ۱۰ سال از انتشار این فهرست، شمار گونه‌های در معرض خطر از ۱۰۰ عبور کرده است. همه این‌ها در حالی است که جمهوری اسلامی کارشناسان و فعالان زبده محیط‌ زیستی ایران را در زندان محبوس کرده است.

پیش‌تر محمد درویش، استاد دانشگاه و کنشگر برجسته محیط‌ زیست، خبر داده بود که در طول چهار دهه گذشته، بیش از ۹۰ درصد حیات‌ وحش ایران از دست رفته‌اند. به گفته او، زمانی که کلنگ سازمان حفاظت محیط‌ زیست به زمین خورد، یک میلیون و ۳۰۰ هزار آهو، گوزن، گورخر، قوچ و میش و کل و بز در ایران بودند اما حالا شمار آن‌ها به کمتر از ۱۱۰ هزار رسیده است.